گروه خانواده جمعیت طلوع رهایی رستا

کاهش اسیب های اجتماعی

گروه خانواده جمعیت طلوع رهایی رستا

کاهش اسیب های اجتماعی

سرگذشت زندگی سرکار خانم ایرانی

جمعیت طلوع رهایی | دوشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۴۴ ب.ظ

بنام خالق یگانه ومهربان

خانم ایرانی یکی از راهنمایان ارزشمند جمعیت طلوع رهایی رستا هستند که با پشتکار و صبر در مسیر درمان دو فرزند عزیزشان از بند اعتیاد نجات پیدا کردند.
در این مقاله با زندگینامه این مادر بزرگوار از زبان خودش به شیوه ای ساده آشنا خواهیم شد واز تجربیات ایشان درس خواهیم گرفت....

 
عکس خانم ایرانی به همراه راهنمای گرنقدرشان سرکار خانم رشیدی

زندگی خوب و نسبتاً  آرامی داشتم ، به همراه چهار فرزند که دو دختر و دو پسر بود دوستانه زندگی میکردیم .
همسر خوب و زحمت کش و دلسوزی داشتم حسن خوب ایشان این بود که بیشتر به فکر معیشت زندگی و درآمد زایی بود که زنگی را ایده ال بگرداندولی این تنها کافی نبود ، متاسفانه برای خود سرگرمی که داشت هر چند گاهی مشروب مصرف میکرد و غافل از بچه ها و خیلی مسائل عاطفی که فرزندان نیاز به آن داشتند. و در این میان من به تنهایی جوابگویی محبت بچه ها نبودم و این خلأ بسیار بزرگی در زندگی من به وجود آورد . 
شاید شنیدن این تجربه  برای دوستان سخت و آزار دهنده باشد ولی اگر ماحصل آن کسب تجریه برای دیگران باشد قطعا ارزشش را دارد .
اکثر ما در طول زندگی اهمال کاری هایی داشتیم چه بسا دودش هم در چشم خود و هم اطرافیانمان رفته است . به همین منوال گذشته من بی نصیب از این خسران نبود . 
من در زندگی همیشه به گونه ای تنها بودم در واقع همسر خوب و بی آزاری داشتم ولی همانطور که گفتم زندگی فقط درامدزایی و از نظر مالی خوب زندگی کردن نیست‌ در کنار همه اینها روح و روان همه انسانها محبت میخواهد که بچه های من از طرف پدر این خلا را همیشه احساس میکردند و همسرم هیچ وقت نتوانست جوابگوی خلا  بچه ها باشد و من هر زمان نسبت به این موضوع متعرض میشدم خیلی راحت از کنار این مسئله میگذشت و برای تسکین روح و روان، خود  را با خوردن مشروب آرام میکرد .
در اینجا اشاره میکنم که هیچ وقت در هر زمینه ای همفکری و مساعدت و پشتیبانی از جانب  همسرم نمیشدم در واقع ارتباط برقرار کردن با بچه ها رو بلد نبود و نقش تکیه گاه و مرجعی برای رفع و رجوع مشکلات پسر ها نداشت . در این میان فقط من بودم و من با یک دنیا مشکل که در دوران نوجوانی و سن بلوغ یعنی بحرانی ترین سن جوانان وجود داشت.
باید به موضوعی اشاره کنم که خیلی مهم است و خانواده ها توجه بیشتر به این موضوع داشته باشند . اینکه تحت هیچ شرایطی با خانواده های درجه یک مثل عمو و دائی رودر بایستی نداشته باشیم . متأسفانه برادر همسرم در جوانی مشروب و مواد مخدر مصرف میکردو این موضوع مزید بر علت شد چون با خانواده همسرم در یک ساختمان زندگی میکردیم و بدلیل عواطف و دوست داشتتن فرزندانم از سمت عمویش ارتباطشان خیلی نزدیک بود و صد افسوس که بچه ها شاهد مصرف مواد عمویشان و ابزار مواد مخدر بودند.
من بی خبر از این موضوع بودم که چه سرنوشت بدی در انتظار فرزندانم خواهد بود ان هم به دلیل نااگاهی های خودم و تربیت نادرستی که در حق انها اعمال شده بود و به نوعی خودم هم مقصر بودم و نمیدانستم چگونه برخورد کنم . شاید تصورم این بود بچه ها چیزی نمیدانند و متوجه چیزی نمیشونددر صورتی که بچه ها خیلی کنجکاو و تیزبین هستند . این موضوع باید خیلی قابل توجه خانواده ها قرار بگیرد. 
روزگار شوم من از آنجایی شروع شد که متوجه اولین انحراف پسر بزرگم شدم که در پشت بام خانه مان در حال قدم زدن با سیگار خاموش لای انگشتش ادای سیگاری ها را در می آورد با دیدن این صحنه سخت عصبانی شدم سیلی محکمی بر گوشش زدم شاید فکر کردم چاره کار همین است شاید بترسد و تکرار نکند ولی غافل از این که جرقه پندار بیمار گونه اش از همین نقطه شروع شد . 
او در دوران دبیرستان تحصیل را رها کرد و وارد شغل آزاد شد و چند سال بعد برای بار دوم متوجه اعتیاد به مواد مخدر او شدم و هیچ کاری از دستم برنمی آمد جز غصه خوردن و خودخوری ، تا زمان سپری شد و متوجه اعتیاد پسر کوچکم شدم که این ارمغان شیطانی همان مصرف عمویشان در مقابل انها و تاثیرات اعتیاد از سمت برادرش او را تحت تاثیر قرار داد و متاسفانه دچار اعتیاد شدند. 
حالا شما عزیزان در نظر بگیرید که یک مادر با داشتن دو فرزند مصرف کننده بدون داشتن هیچ راه کار و اگاهی چه باید بکند . 
میخواهم از خودم بگویم که در کنار این مسائل پیچیده و صد مشکل دیگر ن مشغول سرگرمی خود بودم که مرتب در مسجد و آموزش قرآن بودم و میخواستم خلا به وجود آمده خود را اینگونه پر کنم و همیشه دست به دعا بودم که خداوندا فرزندانم را از اعتیاد نجات بده . ولی این نبود چاره کار ، روزها و هفته ها و ماه ها گذشت تا با یک دنیا خستگی و آشفته حالی با این محموعه اشنا شدم . 
با اولین مشاوره جذب این تشکل مردمی شدم و تا الان ادامه داده و بسیار خرسندم از اینکه توانستم با گرفتن آموزشهایی که از راهنمایان این تشکل میباشد و با عملکردم در خانه توانستم دو فرزند عزیزم را با این جمعیت آشنا کنم و در پی رفت و امد های بسیار زیادی این مسیر راادامه دادم ودر این کلاسها توانستم به نتیجه مطلوب برسیم و  یک زندگی بدون دغدغه و آرام در کنار فرزندانم دارم وبه ارامش رسیده ام . 
 ولی توصیه من به شما عزیزان این است که فراموش نکنیم به فرزندانمان گفتن ( نه ) را آموزش بدهیم و یادشان دهیم که از هیچ کس خجالت نکشندو بیشتر به فکرسلامتی روح و روان خود و خانواده باشند .که ان هم نیاز به آگاهی ما ، مادرها و پدر ها دارد .
تاوان این راه خیلی دشوار و شاید برای بعضی ها دور از باور باشد ، بیاییم قبل از وقوع علاج واقعه کنیم ، با مطالعه بیشتر و کمک گرفتن از مشاورین عزیز و زحمت کش و با تربیت درست فرزندانمان . نگذاریم عزیزانمان که دلبندانمان هم هستند الت دست رفقای نادان قرار بگیرندکه ان هم نیاز به محبت من مادر و شمای پدر می باشد و با تامل و دور اندیشی بیشتر عزیزانمان را از دام این غول شیطانی نجات دهیم و نگذاریم دیر بشود. اگر دچار این معضل شدیم بدون هیچ تردیدی و باور اینکه دیگران با شرکت در این کار گروهی به نتیجه رسیدند پس ما هم میتوانیم . با یکدلی و با هم بودن در کنار فرزندانمان دوستی برقرار کنیم و باشیوه پدرانه و مادرانه , محبت و اعتماد به نفس اگاهی آنها را بالا ببریم .


  • جمعیت طلوع رهایی

نظرات  (۸)

درودبرخانواده ی بزرگ رستا
خداقوت به خانم سلطانی عزیز .خانم ایرانی همیشه برای من الگویی از صبروپشتکاربوده اند درزمانی که همسرم مسیردرمان خودراخوب طی نمیکرد وجودعزیزانی مثل خانم ایرانی قوت قلبی بودبرای من .داشتن یک مصرف کننده سخت می باشد چه برسد به دومصرف کننده اما خانم ایرانی نشان دادند با وجوددومصرف کننده باصبروحرکت درمسیرووصل بودن به جمعیت می شودغیرممکن هاراممکن ساخت.درودبرایشان
منون از خانم سلطانی  و خدا قوت به همچین مادر عزیزی که باصبر تلاش خود توانست ب فرزندان  خود کمک کن تا به رهای برسند
سلام خداقوت شب بخیر به خانم سلطانی عزیز 
وخانم ایرانی عزیز که زندگینامه اش پرازدرس مقاومت بود که نشانگر صبروتلاش فراوان ایشان بوده ولی باخواست قوی توانست درسخترین شرایط  هم میشودموفق شد
پاسخ:
سپلسگزارم خانم رشیدی عزیز
سلام وخداقوت به دوستان عزیزم خانم ایرانی عزیزم خداوندیه انرژی فراوانی روبه شماداده،  صبرکردید وخداوندبزرگ جواب صبرهای شماراداده انشاالله که همیشه سایه شمابالای سرفرزندانتان باشدوهمیشه پایداربمانند
با عرض سلام وخدا قوت
خانم ایرانی عزیز زندگی نامه شما را مطالعه کردم احسنت بر شما مادر فداکار شما الگویاز صبر و شکیبایی هستید
انشاالله همیشه شاد و تندرست باشید وسایه پر مهرتان سالیان سال بر سر خانواده تان مستدام باد 
موفق و پیروز باشید
سلام ودرودخدمت خانواده بزرگ طلوع رهایی رستا،زندگینامه سرکارخانم ایرانی عزیزاین مادرنمونه برای همه ماپرازدرسهای زیبای پشتکار،مقاومت وتسلیم نشدن دربرابراعتیاداست،ازایشان بابت تجربه های خالصانه ای که دراختیارهمه اعضاگذاشتندبی نهایت تشکرمی کنم 
سلام.فقط میخوام بگم.مادرم واقعا به خاطر بزرگواریتون بخاطر صبرتون به خاطر همتتون سپاس.من همیشه به مادران عزیز گفتم.از این همه توجهشون به خاطر فز.رزنداشون.سپاس.
  • محد حسین جمع دار
  • چقدر منتظر این مطلب بود که روزی بریه از تجارب اعضا در وبلاگ نوشته بشه ، آفرین واحسنت ، از نظر من سرکار خانم ایرانی یک فرشته ای ست که مانند اون در تمام گروه درمانی ها بسیار کم هست ، ایشان الگوی صبر در جمعیت هستند ، خداوند توفیق روز افزون به ایشان و دو پسرشان عنایت فرماید،

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">